ای كه به خشكی لبات دریا توسل میکنه
ای كه به خشكی لبات دریا توسل میکنه

اي كه به خشكي لبات
دريا توسل مي كنه
موندم چه جوري داغتو
دنيا تحمل مي كنه

سروي كه تنها شاهد
اين برگ ريزونه منم
كوهي كه مي خواد پاشه و
ديگه نميتونه منم

گرم طوافن تا غروب
سرنيزه ها دور سرت
وقت نمازِ تيرها
سجاده ميشه پيكرت

اين موج كه روي تنت
باگريه مي ريزه منم
زخمات لب وا مي كنه
هر بار بوسه مي زنم

تو كشته اشكي و من
يك چشمه بارونم برات
ديدم كه گريه مي كنه
گرگ بيابونم برات

ديده ميون موج خون
درياي احساسم تورو
اي اشناتر از همه
حق ميدي نشناسم تورو؟

زخمت بهم ميگه بمون
چشمت بهم ميگه برو
سنگم بياد از آسمون
تنها نمي ذارم تورو

با آه شونه مي كنم
زلف پريشون تورو
با اشك روشن مي كنم
شام غريبون تورو

    شاعر: سعید پاشازاده

  • مجموعه شعر: اهل بيت عليهم السلام

Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (0) in /home/pashazade/public_html/wp-includes/functions.php on line 4350