داغ جوان دارد
داغ جوان دارد
کوهی که روی شانه بارِ آسمان دارد
در سینهٔ تفتیدهاش آتشفشان دارد
شاهی که پای سفرهاش شاه و گدا هستند
در وقت افطارش فقط یک تکه نان دارد
در بدر، در احزاب، خیبر، نهروان، صفین
هر روز با پیک اجل یک داستان دارد
مولا یقیناً شیعهای در نسل او دیده
دشمن اگر بعد از مصافش باز جان دارد
یک «در» فقط شهر پیمبر دارد، آن هم اوست
هر کس که وارد میشود از در، امان دارد
تلخی دنیا را ز کام شیعه خواهد برد
شهدی که شیرینی نامش در اذان دارد
از ناکثین و قاسطین و مارقین عمریست
در چشم، خار و در گلویش، استخوان دارد
هی داغ روی داغ، روی داغ، روی داغ
روی جگر بیش از تمام تن نشان دارد
هر بار میگفتند مویت را خضابی کن
میگفت سی سال است که داغ جوان دارد
شمشیر ابن ملجم از دنیا رهایش کرد
از خاطراتی که علی با ریسمان دارد
- مجموعه شعر: اهل بيت عليهم السلام