قرار است دل بیقرار تو باشد
که یک عمر چشمانتظار تو باشد
تو وصلی، وصالی، جدا از زوالی
جدایی بعید است کار تو باشد
تو در خندق دشمن افتادهای یا
که دشمن درون حصار تو باشد؟
تو هم شیر و هم آهویی، هر که فکرش
شکار تو باشد، شکار تو باشد
به جز «یاعلی» بر لبت نیست، یعنی
تفنگ تو چون ذوالفقار تو باشد
شعار عدو «مرگ بر تو»ست اما
چه غیر از شهادت شعار تو باشد؟
تو هم عکس با نخلِ بیسر گرفتی
که آزادهای در کنار تو باشد
بمیرم! دو تا آستین تو خالیست
الهی اباالفضل، یار تو باشد
بهار تو مرگ است و من ترس دارم
خزانم قرین با بهار تو باشد
تو فرزند این سرزمینی و باید
که هر مادری داغدار تو باشد
رساندم به سن خودت کودکت را
که چون ماهِِ نو در مدار تو باشد
لباس خودت را تنش کردهام تا
به جایت کسی از تبار تو باشد
از این پس زنی روسفیدم که باید
همه عمر را سوگوار تو باشد
به وام کسی احتیاجی نداری
که یک عالمی وامدار تو باشد
تو با کولهباری سبک میروی تا
از این پس جهان زیر بار تو باشد
جهان پیش من اعتباری ندارد
اگر دارد از اعتبار تو باشد
سرِ هر مزاری گلی میگذارم
به شوقی که شاید مزار تو باشد
- مجموعه شعر: اهل بيت عليهم السلام