دليل
دليل

گریه نه این که از سرِ ناچاری است و بس

اشک فراق، رسم وفاداری است و بس

با هر غروب، گرچه دلم زخم ‌می‌خورد

زخم غروبِ جمعه فقط کاری است و بس

«این جمعه هم گذشت، ولی تو نیامدی»[1]

هر هفته حرف‌ها همه تکراری است و بس

ما منتظر که نه، همگی اهل انتظار

آن هم ز که؟ ز تو که غمت یاری است و بس

چشم‌انتظار باشی و چشمت خطا کند

این انتظار نیست که بیماری است و بس

من که به خاطر همه گریه نمی‌کنم

این اشک‌ها برای شما جاری است و بس

جایی که خار از نفست بوی گل گرفت

گل بی‌تو آخر _ عاقبتش خواری است و بس

گفتی ز پای‌بست خراب است خانه‌ات

گفتم چه غم که کار تو معماری است و بس

آقا، دعای ندبهٔ ما را قبول کن

لحنم اگرچه لحن طلبکاری است و بس

ما گریه ‌می‌کنیم که هم‌رنگ‌تان شویم

این اولین دلیل عزاداری است و بس


[1]. علی اکبر لطیفیان

    شاعر: سعید پاشازاده

  • مجموعه شعر: اهل بيت عليهم السلام

Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (0) in /home/pashazade/public_html/wp-includes/functions.php on line 4350