…
بخوان اذن دخولی، «در» زیاد است
به هر در میرسی «بابالمراد» است
یقیناً در بهشتی که خدا گفت
یکی از هفت در، «بابالجواد» است
…
ز چشم افتاد اشک و از قلم نه
برایت گریهها کردیم، کم نه
شبی که زلزله در مشهد آمد
دل زوار لرزید و حرم نه
…
اسیر تاب گیسو بودی ای دل
اگر دلدادهٔ او بودی ای دل
چه میشد گر به جای تکهای سنگ
کبوتر بودی، آهو بودی ای دل
…
تمام دستها بر دامن توست
دلیل بودن ما، بودن توست
تمام شهر را عطار کرده
همین عطری که از پیراهن توست
…
هر آنجا که خبر باشد، خدایا
گدایش بیشتر باشد، خدایا
به جز در این حرم هرگز روا نیست
گدایی معتبر باشد، خدایا
…
همیشه با نداری ساخت مادر
به جز صحن تو را نشناخت مادر
به آب و نان خشکی ساخت اما
النگو در ضریح انداخت مادر
…
رهایند آهوان در این حوالی
بهار اینجاست، در گلهای قالی
تو سقاخانهات از جنس دریاست
بلادت را چه باک از خشکسالی؟
…
اگرچه روزگارم بد گذشته
تویی که خوبیات از حد گذشته
مرا دریاب، من آن کوره راهم
که از حاشیهٔ مشهد گذشته
…
حرم بود و حرم بود و حرم بود
دمادم روزیام این یک قلم بود
اگر جای زیارت شعر خواندم
ببخش آقا که فرصت مغتنم بود
…
غبار از راه مردم جمع میکرد
فقط با یک تبسم جمع میکرد
زمین را آب میپاشید خادم
کبوتر نیز گندم جمع میکرد
…
درآورده النگو را دم در
و پنهان کرده گیسو را دم در
به غیر از اشکِ شوقش هیچ آبی
نشُست آرایش او را دم در
…
رسیده گوشهٔ صحنت گدا باز
همیشه بوده این در روی ما باز
فقط در این حرم معنا ندارد
کبوتر با کبوتر، باز با باز
…
تو چشماش برق گوهرشاده بابا
به مادر قول مشهد داده بابا
به ظاهر سخت اما مهربونه
مرامش پنجره فولاده بابا
…
اشکیم و در این حرم سرازیر شدیم
زیر علمت سینهزنان پیر شدیم
ما را به غذای حضرتی حاجت نیست
عمریست سرِ سفرهٔ تو سیر شدیم
- مجموعه شعر: اهل بيت عليهم السلام