زبان مادری
زبان مادری

گفتند کارتان؟ همه گفتیم نوکریم

چون بارِ عشق را به سرِ شانه ‌می‌بریم

ما را اگرچه بازی دنیا خراب کرد

اما به لطف روضهٔ ارباب، بهتریم

«از هر چه بگذری سخن دوست خوش‌تر است»[1]

پس‌ می‌شود به عشق تو از هر چه بگذریم

فرقی نمی‌کند چه کسی با چه منصبی

در پای سفره‌ات همه با هم برابریم

گریه زبان مادری نوکران توست

احساس ‌می‌کنم همه با هم برادریم

«ما را سری‌ست با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم»[2]

مسجد برای زاهد و کعبه برای خلق

بگذار با حسین بگویند کافریم

«علامه»‌ایم گاهی و گاهی «رسول ترک»

یک روز روضه‌خوان تو، یک روز منبریم

با هر که گفت «گریه چرا؟» گفته‌ایم که

ما داغدار حنجر در زیر خنجریم


[1]1. سعدی

[2]1. سعدی

    شاعر: سعید پاشازاده

  • مجموعه شعر: اهل بيت عليهم السلام

Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (0) in /home/pashazade/public_html/wp-includes/functions.php on line 4350