کيميای نگاه
کيميای نگاه

رمیده‌ایم، بیا و شکار کن ما را

به نوکریّ خودت اختیار کن ما را

به پای‌آبله‌دار پیاد‌گان حرم

بیا به کشتی عشقت سوار کن ما را

اگرچه چشمهٔ اشک است چشم نوکرتان

به پای کوه غمت آبشار کن ما را

دو چشم اگر که بگریند تیغهٔ دو لب‌اند

به حرمت پدرت ذوالفقار کن ما را

عوض نمی‌شوم الّا به کیمیای نگاه

چنان زهیر به عشقت دچار کن ما را

قسم به موی سپید حبیب، شاه غریب

شهید راه محبت دو بار کن ما را

اگر به دردِ خودت هم نخورد این دل‌ِ سنگ

ببر مدینه و سنگ ‌مزار کن ما را

به مجلسی که در آن از «بِحار» ‌می‌خوانیم

به اذن مادرت ابر بهار کن ما را

مگرنه این که سرت دست نیزه‌دار افتاد

بیا و ملعبهٔ نیزه‌دار کن ما را

    شاعر: سعید پاشازاده

  • مجموعه شعر: اهل بيت عليهم السلام

Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (0) in /home/pashazade/public_html/wp-includes/functions.php on line 4350